درباره وبلاگ

سلام ، خوش اومدین به کلبه ی عاشقونه ی من و همسرم... این وبلاگ به رابطه ی خاص ما دو نفر محدود نمیشه اما تک تک مطالبش همیشه با عشق هر 2 مون انتخاب و به روز میشه . امیدواریم لحظات خوشی را در اینجا سپری کنید .
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ** ناب ترین های من و همسرم ** و آدرس nabtarinhayema.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 74
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 55193
تعداد مطالب : 146
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


** اووووووووف**
گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند ...
دو شنبه 21 آذر 1390برچسب:زن,دروغ,لباس خواب, :: 1:21 ::  نويسنده : من و همسرم       

مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:

"عزیزم ازمن خواسته شده كه با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به كانادا برویم"

ما به مدت یك هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی كه منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های كافی برای یك هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده كن،
ما از اداره حركت خواهیم كرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !

زن با خودش فكر كرد كه این مساله یك كمی غیرطبیعی است اما بخاطر این كه نشان دهد همسر خوبی است دقیقا كارهایی را كه همسرش خواسته بود انجام داد.

هفته بعد مرد به خانه آمد ، یك كمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.

همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید كه آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟

مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی كه گفته بودم برایم نگذاشتی ؟"

زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم!!!!!



یک شنبه 20 آذر 1390برچسب:شیطان,دروغ,خیانت, :: 9:38 ::  نويسنده : من و همسرم       

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت:

آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که :

همانا تو خود پدر شیاطینی ...! 

 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 30 صفحه بعد